IN Service




Monday, February 06, 2006





whats wrong with my bed








تخت خواب خالی من
وحشت پوشالی من

شما که ملودی بینظیرش را نمی شنوید و بعد از مدتی کلماتش هم عوض می شود .

و با زیر تر شدن قسمت های دوم خالی و پوشالی ترسناک می شود.

بی خیالِ خالی من
خنده پوشالی من

و آهنگش هم دام دیم دیم دیم دام دیم دیم دیم دام دیم دیم دیم

صدای رژه رفتن سر باز ها که مدام محکم تر و کوبنده تر می شود همراه با تصاویری از پایشان و یا عاقبتشان میان خون

مربوط به تعطیلات آخر هفته و برنامه ای که تلوزیون پخش می کرد همراه با یک مجری با لباس
نظامی
در میان این تصاویر که در واقع تیتراژ آغازین برنامه بود تصویری از ماری که بر شاخه درختی که در بالای مسیر خاکی قرار گرفته و سر بازان از ان رد می شدند به چشم می خورد .
مار بسیار پت پهنی بود نه مثل این فک و فامیل های سانتیمانتالش ، کبری و غیره...
نقش و نگاری هم داشت که داشت که برای انسان ها اصلا جذاب نبود ولی مطمئنم برای مار
ها هم رعب آور بود .

و من می ترسیدم از تمام این تصاویر و آن صدای رژه لعنتی اما معتاد شده بودم به این تیتراژ .
مثل تیتراژ هاچ زنبور عسل و دست های در حال فرود آن آخوندک نبود که بعدا با شکار و گرفتن
انتقام از آخوندک ها ترسش برایم بریزد . اگر الان هم پخش شود ساکت می چسبم به پشتی
های آن زمان و فقط گوش می کنم.
مثل حالا که ضربات انگشتم روی تخت صدایش را در ذهنم زنده کرده .

بام بیم بیم بیم بام بیم بیم بیم
بام بیم بیم بیم بام بیم بیم بیم
بام بیم بیم بیم بام بیم بیم بیم
بام بیم بیم بیم بام بیم بیم بیم



بی خیالِ خالی من
خنده پوشالی من