IN Service




Wednesday, March 22, 2006





بازگشت

شب اول فروردین سال پیش قسمت هایی از کسشعری که
شب اول فروردین سال پیشش گفته بودم نوشتم.
اینه
همینطوری دیگه.
عادتمه هر روز میرم یکی دو سه سال پیش در چنین روزی.
تنها کار کرد مفید بلاگ همینه .




این یکی هم تازه خیلی چسبید امشب .

بیا گم شیم اون دورا توشب
تو ترانه آونگهای زندانی
اگه شب های دورُ دراز بکشیم تو بی سقفی این حاشیه های بی عبور
باور می کنیم اینجا خوش رنگ ترین چمن های دنیا رو داره...

بیا گم شیم اون دورا تو شب
بند هامون رو می بندیم به دو تا درخت فرتوت
ازونا که دایره های تو در تو ش زیاده.
بعد تاب و تاب بازی.

بعد توت می چینیم و شاتوت
تا ناخونات بشه رنگ خون .

بعد هم ناثین لفت تو دو
آواز مرموز جنازه های خوش بخت رو هم که از بریم .